محل تبلیغات شما



Tell me somethin', girl
Are you happy in this modern world?
Or do you need more?
Is there somethin' else you're searchin' for?

I'm falling
In all the good times I find myself
Longin' for change
And in the bad times I fear myself

Tell me something, boy
Aren't you tired tryin' to fill that void?
Or do you need more?
Ain't it hard keeping it so hardcore?

I'm falling
In all the good times I find myself
Longing for change
And in the bad times I fear myself

I'm off the deep end, watch as I dive in
I'll never meet the ground
Crash through the surface, where they can't hurt us
We're far from the shallow now

In the shallow, shallow
In the shallow, shallow
In the shallow, shallow
We're far from the shallow now

Oh, oh, oh, oh
Whoah!

I'm off the deep end, watch as I dive in
I'll never meet the ground
Crash through the surface, where they can't hurt us
We're far from the shallow now

In the shallow, shallow
In the shallow, shallow
In the shallow, shallow
We're far from the shallow now

 


دراین دیار خسته کش دیگر بریده نفسم

هر چه تلاش می کنم به آرامش نمی رسم

در این دیار خسته کش وجود من بیهوده شد

ارثیه های عاطفی این جا از من ربوده شد

روز نفس نفس ن رو به سراب می روم

خشک گلو و تشنه لب به عشق آب می روم

شب که به خانه می رسم شکسته بال و خسته جان

در غم فردای دگر باز به خواب می روم

از تن خشک شاخ گل توقع جوانه نیست

اسب نفس بریده را طاقت تازیانه نیست

از گل چهره سوخته طراوتی طلب نکن

برای رفع تشنگی تکیه به تشنه لب نکن

فرشته نجات من دیر به ما رسیده ای

کهنه شده است زخم ما کوشش بی سبب نکن

 


این روزها گاهی به عقب باز میگردیم

سالهایی که بودیم و نبودیم

تنها بودیم و با هم بودیم

و مدتی که بودیم و بودیم

از میان تمامی خاطرات 

رشته ای از زیبایی هاست که به یاد می آورم

بسیاری زیبایست و اندکی دل آزردگی

اما همیشه آرزویم پیروزیست

شاید این تسکین دهد دستی که قطع شده است

 

 


در این زمانه خسته از اتفاقات تلخ

یک نور امید یک سمت تازه میخواهم

گاهی میتواند آرام بخش باشد

راه طولانیست و مقصد نا معلوم

نمیدانم چه میشود و به کجا خواهم رفت

من اینجا مانده ام بدون هیچ راهنمایی

یاس پایان تلاشهاست و نمیخواهم اینگونه باشد

شاید زمان بگذرد و آینده روشن باشد

و شاید. 

دیگر مجالی برای ماندن نیست باید رفت


 

به خیالم که تو دنیا واسه تو عزیزترینم آسمونها زیر پامه اگه با تو رو زمینم
به خیالم که تو با من یه همیشه آشنایی به خیالم که تو با من دیگه از همه جدایی
من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی این دیگه یه التماسه من میخوام بیای بمونی
من و تو چه بی کسیم وقتی تکیمون به باده بد و خوب زندگی منو دست گریه داده
ای عزیز هم قبیله , با تو از یه سرزمینم تا به فردای دوباره , با تو هم قسم ترینم

من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی این دیگه یه التماسه من میخوام بیای بمونی
بد و خوبمون یکی , دست تو تو دست من بود خواهش هر نفسم با تو همصدا شدن بود
با تو هم قصه ی دردم , هم صداتر از همیشه دو تا هم خون قدیمی , از یه خاکیم و یه ریشه
من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی این دیگه یه التماسه من میخوام بیای بمونی


 

ای که بی تو خودمو تک و تنها می‌بینم

هر جا که پا میذارم تو رو اونجا می‌بینم

یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود

قصه‌ی غربت تو قد صد تا قصه بود

یاد تو هر جا که هستم با منه

داره عمر منو آتیش میزنه

تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد

گونه‌های خیسمو دستای تو پاک می‌کرد

حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب

چرا بیصدا شده لب قصه‌های خوب

من که باور ندارم اون همه خاطره مرد

عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد

آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده

انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده

یاد تو هرجا که هستم با منه

داره عمر منو آتیش میزنه


میدانم ماندن و رفتن مسئله نیست

اما من مرد رفتن و بودن بودم

او اهل ماندن و نبودن!

روزگاری گذشت و دانستم

خوبی ها فراموش شدنیست و زخم ها همیشگی

هر جه بهتر باشی، باز هم گذشته ها بهانه است

باز دلبستگی های ساختگی

باز قصرهای نساخته و آدمهای غیر واقعی

همه بهانه است. بهانه هایی که برایم ردیف کردی

چه میتوان گفت وقتی آنها برایت منطقی اند

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﺩ .

ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻘﻄﻪ ﯼ ﺳﻴﺎﻩ ﺷﺐ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﯾﮏ
ﻧﻘﻄﻪ ﯼ ﺳﭙﯿﺪ ﺑﯿﺎﺑﺪ
ﺩﻟﯿﻠﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻧﺪﻥ !!! 

و رفتنی ها هزار نقطه سیاه روز را نشان میدهند

رفتنی باید برود

شاید جایی دیگر بیابد

اما من خسته ام

باز هم میگویم حرف ها باد هواست

آدمهای غیر واقعی زیر دست و پا مرا له کردند

 


شعر تنهایی خونه دیگه خوندن نداره وقتی همخونه نداری خونه موندن نداره گرد تنهایی گرفته دیگه این خونه غمگین روزا همرنگ چشاته مثل شب ساکت و سنگین شیشه آینه شکسته رو تن سنگی طاقچه کاکلی چشماشو بسته گلا پژمرده تو باغچه دست باد از رو درختا همه برگارو چیده دیگه هیچکی لب ایوون جوجه ها رو دون نمیده شعر تنهایی خونه دیگه خوندن نداره وقتی همخونه نداری خونه موندن نداره بی تو این خونه خالی رنگی از شادی نداره دست تنهام توی گلدون گل تنهایی میکاره گل تنهایی میکاره قصه
شبی به آسمان نگاه کردم و ستاره ها را دیدم امشب حتی نمیشود به آسمان هم نگاه کرد چه هنگامه ایست در حسرت عطر نوروز هم از بد این سرنوشت یک بیابان شده است این دل و دیگر آبادی خیالیست کاش در سینه ای حتی آتشی بود جایی که آبرو میبرند و خراب میکنند و فکر میکنند که جایشان همیشه خالیست این خانه آرزو را روی سرم آوار میکند یک دنیا غصه و بی تابی دارد این دل زارو هق هق گریه هایش بی صداست یادم هست که مسخره هر کس و ناکس شد و بیمار

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پروپوزال، پایان نامه و مقاله!